https://www.ettehaadmellat.ir/news/ID/33
نطق آذر منصور دبیرکل حزب اتحاد ملت ایران اسلامی و رئیس جبه ی اصلاحات در نهمین کنگره این حزب:
بسم الله الرحمن الرحیم
«وَلۡتَكُن مِّنكُمۡ أُمَّةٞ يَدۡعُونَ إِلَى ٱلۡخَيۡرِ وَيَأۡمُرُونَ بِٱلۡمَعۡرُوفِ وَيَنۡهَوۡنَ عَنِ ٱلۡمُنكَرِۚ وَأُوْلَـٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡمُفۡلِحُونَ»
خدمت میهمانان ارجمند و اعضای محترم نهمین کنگره حزب اتحاد ملت ایران اسلامی سلام عرض می کنم و مقدم همه شما را گرامی می دارم. قبل از هر سخنی گرامی می دارم یاد و نام عزیزانی از حزب اتحاد را که متأسفانه در یک سال گذشته از دست دادیم و در سوگشان نشستیم.
روانشاد دکتر رضا یوسفیان و روانشاد استاد اسدالله امینی را که هر دو آنها از نیروهای مؤثر، صادق، مؤمن و اندیشمند و ذخایر ارزشمند انسانی حزب اتحاد بودند. از دست دادن آنها خسرانی بزرگ برای خانواده های آنها،جامعه ایران، اصلاح طلبان و حزب اتحاد بود.
روحشان شاد و یادشان گرامی باد
خانم ها و آقایان
در حالی نهمین کنگره حزب اتحاد را برگزار می کنیم که تحولات سیاسی منطقه ای و بین المللی و بیش و پیش از آن تغییرات همه جانبه جهانی با سرعتی شتابان رقم می خورد. جهان امروز جهان تغییرات پرشتاب و تحولات و نوآوری های سریع در همه عرصه های زندگی فردی و اجتماعی است. تحولاتی که همه عرصه های اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی و در یک کلام زندگی انسان را تحت تاثیر قرار داده است. کشورها و جوامعی که فرصت های ناشی از این تحولات را درک نکنند و نگاهی واقع بینانه به آنها نداشته باشند، باید در انتظار مواجهه تهدیدهای روز افزون ناشی از این فرصت باشند.
- جامعه ما هم به عنوان بخشی از این جهان تغییر، و چه بسا با سرعتی بیش از متوسط جهانی، شاهد و در معرض چنین تحول روز افزونی بوده و هست. از پیشرفت های تکنولوژی و فن آوری و ارتباطات گرفته تا تغییرات فرهنگی و اجتماعی و سیاسی نتیجه اینکه در نگاه و نظر نسل جوان آنقدر دستخوش تغییر و تفاوت شده است که آنها را با باور ها و ارزش های نسل های پیش از خود بیگانه ساخته است.
مهمترین بعد این تحول گذار از جامعه تکلیف محور به جامعه حق محور است.این جامعه بیش و پیش از اینکه خود را در قید و بندهای تکلیف و عمل به آن ببیند، در جستجوی اعاده حق خود است. حقوقی که تصور می کند، یا نادیده گرفته شده و یا اینکه با تبعیض و بی عدالتی و زیر پا گذاشتن حقوق انسانی او نقض شده است. به همین دلیل ما و همه کنشگران سیاسی و اجتماعی و مدنی و اهل قلم و از همه مهمتر زمامداران کشور باید این تحول را درک کنیم و آنرا بپذیریم، محترم بدانیم و عملا به آن پاسخی شایسته بدهیم.
۱. جامعه امروز حق خود میداند نظام حاکم بر خود را انتخاب و اراده خود را در همه شئون کشور حاکم کند. این جامعه نسل های پیش از خود را که امروز در مصدر امور هستند، مخاطب قرار داده و سؤال می کند، چرا حقی که برای خود قائل بودید برای ما قائل نیستید، مگر رهبر انقلاب به هر نسلی این حق را نمی داد که خود نظام حاکم بر خود را انتخاب کنند. اگر بنای بر به رسمیت شناختن این حق نبود، اساسا چه نیازی به انقلاب و تغییر نظام بود؟
جامعه امروز حق دارد خواهان تاثیر نهادهای انتخابی برآمده از انتخابات آزاد باشد که تبلور اراده واقعی و تحقق بخش حاکمیت اراده مردم و مانع تضییع مستمر حقوق ملت باشند.
این مردم همچنین حق خود می دانند زینت بخش انتخاباتی صوری و بی اثر و فاقد معنی و مفهوم واقعی انتخابات نباشند. مشارکت مؤثر در انتخابات بیش و پیش از آنکه برای ملت و جریان های سیاسی یک وظیفه یا تکلیف باشد، یک حق مسلم است.
این حق را نه می شود از آنها گرفت و نه مصادره به مطلوب کرد و نه استفاده از آن را تحت هر شرایطی تنها به شهروندان تکلیف کرد.این نهادهای حاکمیتی هستند که اگر خود را مکلف به تأمین آزادی انتخابات کنند، امکان دسترسی همه ملت به استیفای حق شان و مشارکت در انتخابات را فراهم می کنند.
واقعیت آن است که تداوم روند نظارت استصوابی از یک سو و دخالت و اعمال قدرت نهادهای غیر انتخابی بر نهادهای برآمده از رای مردم در یک روند فرسایشی صاحبان اصلی صندوق رای را نسبت به چنین انتخاباتی بدبین و بیگانه کرده است، به نحوی که امروز با بیشترین فاصله جامعه با صندوق رای و انتخابات مواجه هستیم.
۲. داشتن یک زندگی آبرومندانه حق جامعه ای است که همواره در بزنگاههای سخت صبوری پیشه کرده است.اعتراضات چند وجهی سالهای اخیر از دیماه ۹۶ گرفته تا آبان ۹۸ و شهریور ۱۴۰۱ نشان داد، زیر پوست شهر انباشتی از نارضایتی و خشم نهفته است که در فرصت های مناسب بروز پیدا می کند.
این جامعه نباید هر روز نگران آن باشد که آیا سفره فردایش از سفره امروزش کوچکتر خواهد شد یا نه؟
با تورم ۴۰ درصد و افزایش دستمزد ۲۰ درصدی طبیعی است که حقوق و دستمزد اقشاری مانند کارگران و معلمان و بازنشسته ها و صنوف مختلف و اقشار حقوق بگیر کفاف خرج یومیه شان را نمی دهد و رشد درصد جمعیت زیر خط فقر کشور گویای آن است که با چه سرعتی طبقه متوسط ایران در حال فقیر شدن و لشگر فقرا در حال فقیرتر شدن است.
اگر نام این وضعیت را ناامنی نمی توان گذاشت، پس چه نامی شایسته این روند نزولی کوچکتر شدن سفره های مردم است؟
با افتخار می گوییم یکی از موفق ترین دولت ها که توانست با کنترل نرخ تورم و متناسب کردن حقوق و دستمزدها با نرخ تورم رفاه نسبی را برای این قشر برقرار کند دولت سید محمد خاتمی بود و طبعا اگر دولت های بعدی این مسیر دولت اصلاحات را در سیاست داخلی و سیاست خارجی ادامه می دادند، امروز با این وضعیت اداره کشور و جمعیت زیر خط فقر مواجه نبودیم.
۳. جامعه امروز حق خود می داند سبک زندگی خود را انتخاب کند . که سال هاست یکی از نمادهای بارز آن را در موضوع انتخاب پوشش زنان ایران می بینیم.
اصرار بر پذیرش یک نوع سبک زندگی آن هم در جامعه متکثر ایران یکی از دلایل افزایش شکاف بین حاکمیت و ملت است. چه بسا به همان میزان که حاکمیت اصرار بر نمادهای منتسب به خود آن هم با هزینه کردن از دین داشته باشد، جامعه نیز به اشکال مختلف دست به مقاومت می زند و به وضوح دیده می شود هر نوع مداخله حاکمیت در این حوزه آن هم با خرج کردن از دین رحمانی اسلام، به نتیجه عکس انجامیده است. نمی شود وقتی رتبه شکاف جنسیتی ایران در پایین ترین سطح شاخص های جهانی قرار دارد و حقوق بنیادین زنان ایران نادیده گرفته می شود، از آنها انتظار داشت به سبکی از پوشش تن دهند که مطلوب حاکمیت است. اگر امروز زنان ایران از حق انتخاب پوشش خود کوتاه نمی آیند، یکی از دلایل آن نادیده گرفتن همین حقوق انسانی و وجود بی عدالتی جنسیتی آنهاست.
۴. جامعه امروز ایران حق خود میداند از بین دو قرائت از دین یعنی قرائت متحجر، انحصارطلبانه و قیم مآبانه و قرائت رحمانی و انسانگرا و پاسخگوی مقتضیات زمان، خود انتخاب گر باشد و قرائتی از دین با اکراه بر او تحمیل نشود اصرار یک سویه ومکرر بر قرائت های خشک و خشن و جزم گرایانه که حق زیست انسانی را از شهروندان سلب می کند و ناقض این حقوق انسانی و اجتماعی اوست، موجب شده است که بخش مهمی از جامعه حتی به قرائت های رحمانی از دین نیز روی خوش نشان ندهد و کار به جایی برسد که دلیل همه ناکامی ها و محرومیت های خود را به دین فارغ از اینکه چه قرائتی از آن ارائه شود، نسبت دهد.
۵. ملت ایران حق خود میداند جامعه ای به لحاظ فرهنگی با نشاط و شاد داشته باشد و شاهد جامعه ای دائم العزا نباشد که شادی در آن جرم است.
به قول استاد شفیعی کدکنی که خداوند نگهدارش باشد و از جمیع بلایا به دور:
طفلی به نام شادی ، دیری ست گمشده ست
با چشم های روشن براق
با گیسویی بلند، به بالای آرزو
هر کس ازو نشانی دارد،
ما را کند خبر این هم نشان ما:
یک سو خلیج فارس
سوی دگر خزر
شادی حق جامعه ایران است، شادی مقدمه آرامش و امید به زندگی است.
استقبال فراگیراز برخی از تصاویری که خالق شادی هستند، نشان می دهد جامعه ایران تا چه حد در جستجوی روزنه هایی برای شاد بودن است.
شادی یکی از عناصر بی بدیل همبستگی و پیوستگی جامعه نیز هست.
۶.جامعه امروز ما حق خود می داند که شاهد ارج نهادن و بر صدر بودن فرهیختگان و نخبگان و برجستگان علمی کشور باشد و هر روز شاهد نباشد که افراد کم مایه و ناتوان بر مصادر کشور برکشیده شوند و کشور را به قهقرا برند. تمسک به انواع روش های حذف شایستگان نظیر ویژه گزینی ها و دخالت نهادهای غیر مسئول در عدم به کار گیری نیروهای شایسته باعث شده است که نه تنها روز به روز از شاخص های حکمرانی خوب فاصله بگیریم، بلکه جایگاه علم و دانش کشور نیز با این مهندسی روند نزولی به خود گیرد. وقتی ملاک گزینش ها شایستگی و توانایی و علم افراد نباشد ، طبیعی است که چه نتایج خسارت باری را متوجه امروز و فردای ایران عزیز خواهد کرد. همان طور که علی (ع) فرمودند:
یُسْتَدَلُّ عَلَی اِدبارِ الدُّوَلِ بِاَربَعٍ: تَضییعِ الاُصولِ وَ التَّمَسُّکِ بِالفُرُوعِ وَ َتقدیمِ الاَراذِلِ وَ تَاخیرِ الاَفاضِلِ»
چهار عامل شکست «دولتها» میشود:
یکم: ضایع کردن اصول (مسائل مهم)
دوم: سرگرم شدن به فروع (امور کم اهمیت)
سوم: به کار گماردن افراد فرومایه
چهارم: کنار گذاردن انسانهای فاضل و توانا
مردم ایران امروز حق خود می دانند که خواهان جامعه ای باشد که در آن نخبگان و کارشناسان مجرب و تکنوکرات های دلسوز ارج ببینند و از منزلتی والا برخوردار باشند و با آسودگی بتوانند به کشورشان خدمت کنند نه آنکه با قدر ناشناسی ها و تحقیرها مجبور به جلای وطن شوند و در کشورهای دیگر قدر و منزلت یابند و حتی به انحاء مختلف ترغیب به مهاجرت شوند.
مگر علی (ع) نفرموده است:
«بهترین شهر شهری است که تو را بپذیرد و آسوده باشی. »؟
پس وظیفه حاکمیت نیز این است، که با تغییر این شیوه حکمرانی و توقف ناکارمدی ها اجازه ندهد سرمایه های این کشور ترک وطن کنند. ایران برای همه ایرانیان است و اقلیتی حق ندارند که مملکت را ملک طلق خود بدانند.
فرار مغزها و سرمایه های انسانی خالی کردن ایران از ظرفیت ها و منابع اصلی توسعه است.
۷. جامعه امروز حق خود میداند دانشگاهی پویا و سر زنده داشته باشد که عالمان و نخبگان سکاندار آن باشند نه آنکه نیروهای بی توجه به علم و دانش در محیط های دانشگاهی بر همه شئون دانشگاه حاکم باشند و استاد و دانشجو و جویندگان علم و دانش را از دانشگاه دور کنند. فضای دانشگاهها جایی برای اعمال قدرت یک جریان تند و تنگ نظر نیست که کلاس و فضای دانشگاه را آنچنان عرصه تاخت و تاز خود بدانند که دانشجویان منتقد و مخالف اجازه نفس کشیدن در محیط دانشگاه را نداشته باشند. عده ای به ظاهر خودسر اما سازمان یافته که مترصد تبدیل دانشگاههای ایران به نظمیه هستند.
چه دانشجویان بسیاری به دلیل حضور یا همراهی با اعتراضات پس از مرگ مظلومانه مهسا، با حکم کمیته های انظباطی از تحصیل محروم شدند، تعلیق و تبعید شدند و چه بسیار اساتید آزاده ای که به اتهام انتقاد نسبت به این روند و یا همراهی با معترضان به انحاء مختلف از اخراج و بازنشستگی تا لغو قرار داد و محرومیت از استخدام و محروم از حضور در دانشگاه شدند. این محرومیت و محدویت تضییع آشکار حق شهروندان این کشور است که در حاکمیت یکدست به امری عادی تبدیل شده است.
۸. جامعه امروز حق خود میداند که دارای فضای هنری زنده و نقاد و تعالی بخش باشد که در آن هنرمندانش مورد احترام باشند و ترغیب و تشویق شوند نه آنکه هر روز به وسیله هنر ناشناسان دست اندرکار، تحقیر و توبیخ و ممنوع از کار شوند.
تداوم این روند نتیجه ای جز خالی شدن عرصه هنر از خلاقیت و ابتکار و فاصله گرفتن از خدمت به تعالی انسان و آگاهی بخشی و روشنگری و نقد سازنده و خلق امید نخواهد داشت. این مسئله ای ساده و حاشیه ای نیست که بسیاری از هنرمندان یا عطای کار را به لقای آن می بخشند و یا جلای وطن می کنند.
۹. جامعه امروز ما حق خود میداند که خواهان حضور نظامیانی باشد که تأمین کننده واقعی اقتدار ملی و امنیت همگانی اند، کسانی به شغل شریف نظامی گری و دفاع از تمامیت ارضی کشور اهتمام کنند و همان گونه که از ابتدا وعده داده شده بود و در همه کشورهای توسعه یافته شاهد هستیم حق دخالت در امور سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی را نداشته باشند.
دخالت آشکار و پنهان نظامیان در عرصه های غیر نظامی، همان طور که بنیانگذار جمهوری اسلامی بر آن تاکید صریح داشته اند، مفسده انگیز شده است.
۱۰. مردم ما حق خود می دانند که خواهان جامعه ای شفاف و پرسشگر باشد که همه اصحاب قدرت در حوزه اختیارات خود به جامعه پاسخگو باشند تا مردم بتوانند در مورد عملکرد آنها قضاوت کنند و تصمیم بگیرند.
در دنیایی که شتابان در حال تغییر و تحول است و تکنولوژی جدید ارتباطی با سرعت و شتاب که همه چیز را قابل مشاهده کرده است، توسل به شیوه هایی نظیر فیلترینگ و طرح صیانت و محدود کردن رسانه ها و شبکه های اجتماعی ره به جایی نخواهد برد.
ریزش مخاطبان برای رسانه ای که باید ملی باشد، اما غیر ملی عمل می کند، نشان می دهد، اصرار بر این رویه نه تنها موجب بازدارندگی جامعه از دسترسی به این تکنولوژی و فناوری های جدید نمی شود، بلکه با تشدید بی اعتمادی ها، بر شکاف بین حاکمیت و ملت خواهد افزود. عدم به رسمیت شناختن این حق بیش و پیش از آنکه به جامعه آسیب برساند ، حاکمیت را در شکل گیری پرونده های عجیب فسادهای سازمان یافته غافلگیر خواهد کرد.
فسادهایی که چون سازمان یافته است، رسیدگی به آنها و محاکمه عاملان و آمران آن نیز یا با اما و اگر همراه است، و یا اینکه به دلیل غلبه روابط رانتی ، به سرانجام نمی رسد و ناگفته پیداست که این فسادها چه تاثیری بر باور افکار عمومی و میزان اعتماد به حاکمیت خواهد داشت.
جامعه ما حق دارد از رسانه های آزاد و مصون از سانسور برخوردار باشد که بتوانند با نقد زمامداران در همه سطوح، مستمرا بر آنها نظارت داشته باشند تا هر روز شاهد فساد های نجومی دیگری نباشیم.
۱۱. حق جامعه ایران است که از قوه قضاییه مستقل برخوردار باشد. و مطمئن شود که اولویت حکومت مبارزه واقعی با فساد، اجرای تام و تمام عدالت و حاکمیت بلاشرط و بی تنازل قانون است. جامعه انتظار دارد تا از یک سو با زمینه ها و عوامل شکل گیری فسادهای سازمان یافته مقابله شود و از سوی دیگر در مواجهه با منتقدان و مخالفان برخی سیاست ها و رویکردها و رفتارهای حاکمیت اتهامات امنیتی جای خود را به اتهامات سیاسی بدهد و لااقل طبق همین قانون جرم سیاسی موجود رسیدگی شود.
هر چند جای هیچ منتقد و مخالف خشونت پرهیز و مدافعان حقوق بشر زندان و حصر نیست . سالهای پیاپی در چند انتخابات مکرر شهروندان مطالبه رفع حصر را از مسیر صندوق رای پیگیری کردند، اما نه تنها به این خواسته شان ترتیب اثری داده نشد، بلکه گویا متأسفانه محصوران عزیز بدون حکم قضایی به حصر مادام العمر محکوم شده اند.
۱۲. جامعه امروز حق خود میداند نحوه تعامل کشورش با جهان را تعيين کند و به تنش های خسارت بار با بخش قابل توجهي از جهان، که باعث فقر و تنگدستی گسترده و عمیق در کشور شده، خاتمه دهد. سیاست خارجی نامتوازن و نگاه یک سویه به شرق و نیز نادیده گرفتن ظرفیت های دیپلماتیک در جهان امروز و غلبه میدان بر دیپلماسی موجب است که جامعه ایران از یک سیاست خارجی عزتمند محروم شود. این جامعه نمی خواهد زیر سلطه هیچ قدرتی باشد و نمی خواهد هیچ کشوری با کارت ایران بازی کند و در بزنگاههای سخت ما را تنها بگذارد یا بر سر تمامیت ارضی ما معامله کند.
این جامعه حق خود می داند که سباست خارجی ایران نیز در مسیری قرار گیرد که از همه ظرفیت های جهان برای کمک به رشد اقتصاد ایران، سرمایه گذاری و کاهش نرخ بیکاری و فقر و توسعه همه جانبه و ارتقاء جایگاه ایران استفاده کند
۱۳.علاوه بر آنچه گفته شد جامعه امروز ایران از بحران ها و چالش های کهنه و نو رنج می برد. از نقض عدالت آموزشی گرفته تا بحران آب و آلودگی هوا، بحران های زیست محیطی و ریزگردها و خشک شدن دریاچه ارومیه و دریاچه ها و تالاب های مهم نه تنها آینده، بلکه امروز ایران را تهدید می کند. مدیریت این بحران ها مثل مدیریت بحران های اجتماعی و اقتصادی و سیاسی از ناعدالتی قومی و مذهبی گرفته تا مسائل مختلف سیاست داخلی و مدیریت اجرایی گرفتار ناکارآمدی است و بحران ناکارآمدی در تعارض با حقوق مصرح مردم در قانون اساسی است.
ما به عنوان نیروهای اصلاح طلب که خواهان اصلاح نارسائی ها و کاستی ها و انحراف های خواسته و ناخواسته هستیم باید و باید به جامعه متحول و پویای امروز بیندیشیم و با این جامعه و دردها و مطالبات آن همراه باشیم . اعتراضات پس از مرگ دختر مظلوم ایران مهسای نازنین نشان داد که این جامعه و نسل نو تا چه حد از حاکمیت و نخبگانی که تا پیش از این مرجعیتی نسبی داشتند، عبور کرده است. مسأله مهم همراه شدن با جامعه، شناخت مقتضیاتی است که لازمه اش شناخت همین تحولات است.
آری امروز ما با نسل یا نسل هایی مواجهیم که نمی توان برای آنها تعیین تکلیف کرد. آنها این تحولات را رصد می کنند و تنها با اشاره یک انگشت، به همه اطلاعات و اخبار دسترسی پیدا می کنند و مدام در حال مقایسه زندگی و جامعه و حاکمیت کشور خود با دیگر کشورهای جهان هستند، تاب تبعیض و بی عدالتی را ندارند به ارزش های نسل های گذشته و پیش از خود اعتنایی نمی کنند .
در این شرایط اصلاح طلبان آن هم پس از انچه که به گفته سید محمد خاتمی، سیاست ورزی مرسوم اگر نگوییم که ممتنع شد، با صخره ستبر بن بست مواجه شده است،، باید ضمن آنکه در مسائل عدیده پیش رو اصلاح طلب می مانند بتوانند طرحی نو در اندازند.
اصلاح طلبان باید بپذیرند پایگاه اصلی قدرت آنها همین مردمی هستند که بیش از هر زمان احساس می کنند که حقوقشان نادیده گرفته شده است.. جامعه ای که نه تنها بخش بزرگی از آن از این شیوه حکمرانی عبور کرده است، بلکه امید چندانی به نخبگان و جریان های سیاسی موجود اعم از احزاب و افراد برای اعاده حق خود ندارد، انتظار دارد راهی برای رهایی از وضعیت نامطلوب و داشتن آینده ای روشن باز شود.
اصلاح طلبان چه بخواهند در ساختار قدرت تاثیر گذار باشند و با اصلاح شیوه حکمرانی، کشور را در مسیر توسعه پایدار قرار دهند و چه بخواهند نمایندگی مطالبات مردم را از آن خود کنند و قدرت بی قدرتان باشند.
چه بخواهند جامعه ای قدرتمند و دولتی توانا داشته باشند، باید از حقوق مصرح و قانونی همه شهروندان ایران فارغ از تفاوت های موجود دفاع کنند.
مردمی که به فراخوان های مکرر این جریان سیاسی برای دستیابی به حقوق خود پاسخ مثبت می دادند ، امروز بیش از هر زمان دیگری احساس بی پناهی می کنند.
گام اول اصلاح طلبی همدلی با همین مردم و دفاع از حق آنهاست.
یا حق
یکشنبه, 24 دی,1402
سهیل
اگر شعار اصلیتون لغو مصوبه افزایش سن بازنشستگی تو برنامه هفتم توسعه باشه رای میارید وگرنه هیچ.
شنبه, 07 بهمن,1402
محبوبه بهمنی
با سلام و عرض ادبعالی مختصر وکامل بی نهایت سپاسگزارم.امید بذر هویت ماست.
نام الزامی می باشد
ایمیل الزامی می باشد آدرس ایمیل نامعتبر می باشد
درج نظر الزامی می باشد
من را از نظرات بعدی از طریق ایمیل آگاه بساز